«چهرههای ماندگار»، عنوانی است برای افرادی با ویژگیهای منحصربهفرد که خدمات و تلاشهایشان برای کشور و ملت، میراثی ماندگار و فناناپذیر بهجا میگذارد.
ایران جزو معدود کشورهایی است که با وجود جمعیت محدود در مقیاس جهانی، ستارگان ماندگارش بسیارند و حضور هریک در هر دورهای از تاریخ، مایه مباهات و افتخار تمامی ایرانیان در هر زمانهای بوده است.
در شش سالواندی که از آغاز انتشار رسانه ایندیپندنت فارسی گذشته است، سرمقالههای بسیاری نوشتهام. بعضی از آنها، مانند آنچه در سوگ خانم مهسا امینی نوشتم، برایم جانسوز بود، اما اینبار برای نوشتن سوگنامه یک دوست، مردی بزرگ و چهرهای ماندگار به نام آقای کامبیز آتابای، قلم و ذهنم سنگین شده است. نوشتن از فردی تاریخساز، چهرهای بزرگ و ملی با کارنامهای عظیم از خدمت و افتخارآفرینی برای ایران، کار آسانی نیست.
چهرهای مانند محمدعلی فروغی فقید که خدمتگزاری او به ایران و ایرانیان، دههها بعد ارج گذاشته شد.
امروز، مرور تاریخ و قضاوتی منصفانه درباره عملکرد فروغی در بزنگاههای تاریخی و خدمات او به فرهنگ و کشور است، که او را به چهرهای ماندگار در سپهر دولتمردان بزرگ تبدیل کرده است.
کامبیز آتابای از نسل دولتمردان میهنپرست و لایق ایران، یکی از برجستهترین مدیران دوران پهلوی و پایهگذار فوتبال مدرن در کشور، روز دوشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۴ در سن ۸۵سالگی در نیویورک چشم از جهان فروبست. خدمات کامبیز آتابای به ایران و میراث درخشان و ممتاز او در دولت شاهنشاهی با انقلاب خاتمه نیافت، بلکه تا واپسین روزهای زندگی، ریاست دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانو را بر عهده داشت و جایگاه این نهاد مهم را در ارتباطات عمومی مردم داخل و خارج از کشور با شهبانو فراهم میکرد.
این مشاور امین، تیزهوش و لایق شهبانو، در پرافتخارترین روزهای دولت شاهنشاهی ایران، بزرگترین خدمات را برای ارتقای جایگاه کشور در عرصههای بینالمللی انجام داد. «ورزش، زبان مشترک ملتهاست؛ فوتبال ایران باید نماد غرور ملی باشد» (کامبیز آتابای در مصاحبهای در سال ۱۳۵۵، هنگام صعود تیم ملی به جام جهانی ۱۹۷۸).
جوانانی مانند او بودند که زیر پرچم پرافتخار شیر و خورشیدنشان و وفادار به شاه و میهن، از هیچ کوششی برای توسعه و تثبیت جایگاه ایران فروگذار نکردند. کامبیز آتابای، فارغالتحصیل مدرسه نظامی سندهرست انگلستان، پس از پایان تحصیل به ایران بازگشت و چهار سال در ارتش خدمت کرد و پس از آن وارد دولت شد. آتابای، آجودان مخصوص شاهنشاه و مدیرکل فنی و خدمات عمومی وزارت دربار بود و با حفظ سمت، رئیس فدراسیون فوتبال ایران شد.
فوتبال ایران در دوران مدیریت او به عصر طلایی خود قدم گذاشت و قهرمانیهای پیاپی در جام ملتهای آسیا (از جمله دو قهرمانی در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۵)، صعود به المپیک مونیخ و مونترآل و نهایتا راهیابی به جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین، همگی در سایه مدیریت تحسینبرانگیز کامبیز آتابای اتفاق افتادند. او فوتبال ایران را به جایی رساند که توانست بهعنوان تنها ایرانی تاریخ، به کرسی ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) نیز بنشیند و بهعنوان ششمین رئیس این نهاد، نقش کلیدی در توسعه فوتبال قاره ایفا کند. «من بهعنوان رئیس AFC، افتخار میکنم که فوتبال آسیا را از حاشیه به مرکز توجه جهان بردهام» (کامبیز آتابای در کنگره AFC سال ۱۳۵۶).
ایران در دهه ۵۰ خورشیدی در حال درخشش و ترقی بود و با وجود نیروهایی پراستعداد و عاشق ایران مانند کامبیز آتابای، این سرعت شتاب بیشتری میگرفت.
مردی با ویژگیها و هوشی استثنایی که دغدغهای جز ایران نداشت و پس از انقلاب، بخشی از کار روزانهاش مطالعه و بررسی اوضاع ایران بود و از جوانان میهنپرست، با جرات و هوشمند ایران تقدیر میکرد.
وفاداری، ادب، رازداری، دقت و انضباط از خصوصیات برجسته زندهیاد کامبیز آتابای بود؛ فردی که من افتخار آشنایی، معاشرت و همنشینی با او را داشتم. مرد بزرگی که در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷، در پروازی که شاه و ملکه با آن از ایران خارج شدند، همراه آنها از ایران بیرون آمد و تا آخرین دقایق حیات محمدرضا شاه فقید در کنار او حضور داشت. «من تا آخرین نفس، خدمتگزار شاه و ایران خواهم ماند» (کامبیز آتابای در نامهای به شهبانو فرح، مورخ ۱۳۵۸)، افسری که دستیار پادشاه بود و لقب آجودان آریامهر را داشت و جزو سه نفر امینی بود که شاه را در آرامگاه او، داخل مقبره در مسجد الرفاعی قاهره بدرقه کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در این چهار دهه، هر زمان که شهبانو برای برگزاری مراسم یادبود پادشاه فقید به قاهره رفته بودند، او در معیت علیاحضرت بود، بهغیر از تابستان گذشته که رنج و ضعف بیماری به کامبیز آتابای توان این سفر را نداد.
سوگ از دست رفتن این مرد بزرگ و فرزند راستین ایران برایم چنان گران بود که قلمم یارای نوشتن نداشت، اما بگویم که خوشبخت بودم که در این تبعید ناخواسته و سهدههای که گذشته است، فرصت شناختن و آموختن از این چهره ماندگار برایم فراهم شده بود.
شاید نسلهای متولد پس از انقلاب، برخی فرهیختگان و چهرههای بزرگ این سرزمین را بهدرستی نشناسند یا از وجود آنها بیاطلاع باشند، اما این خاموشی و فراموشی دیرپا نخواهد بود؛ چراکه امروز جوانان ایرانی از کشتهشدگان و جاویدنامانی تقدیر میکنند که جمهوری اسلامی ناعادلانه آنها را به جوخههای اعدام سپرد، مانند تیمسار جهانبانی، سرتیپ آیتالله محققی، امیرعباس هویدا و سایرینی که مزارشان برای سالیان سال در خاموشی و مهجوری فرو رفته بود؛ یا هنرمندان بزرگی مانند استاد علیاکبر گلپا و نویسنده شهیر، ایرج پزشکزاد که در کنج عزلت چشم از جهان فروبستند.
زندهیاد کامبیز آتابای، شخصیتی استثنایی در تاریخ معاصر بود؛ فروتن، کاردان و مردمدار که خدمات ارجمند او در تاریخ ایران جاودان خواهد ماند. همانگونه که شهبانو از او یاد کردند: «فرزند شایسته ایران و دلسوز کشور» (شهبانو فرح پهلوی، در پیام تسلیت رسمی، ۱۳ آبان ۱۴۰۴).
بدو گفت زال ای پسر گوش دار
سخن چون به یاد آوری هوش دار
همه کارهای جهان را در است
مگر مرگ کان را دری دیگر است
یکی چاره دانم من این را گزین
که سیمرغ را یار خوانم برین
گر او باشدم زین سخن رهنمای
بماند به ما کشور و بوم و جای
شاهنامه فردوسی - داستان رستم و اسفندیار

